امروز 31 فروردین ...
سلام عزیزم امروز اومدم برات تعریف کنم ... امروز صبح زود وقتی بابایی خواست بره سر کار بهش گفتم منو ببر خونه مامان (مامان بابا ) آخه مامان بزرگت از شنبه روضه داره به خاطر ایام فاطمیه و میخواست کیک درست کنه دست تنها بود واسه همین من رفتم کمکش جات خالی عزیزم ..خیلی باحال بود باهم کیک درست کردیم حسابی .... خوش گذشت دم ظهر دیگه اومدم خونه عزیزم یه کم به کارام برسم وجارو کنم و ..راستی گلکم این هفته که گفته بودم قرار مامان بزرگ اینا (مامان مامان ) بیان ...نشد و هفته دیگه مبان انشاا... که دایی هم باهاشون بیاد کاش تو هم بودی با دختر دایی بازی می...
نویسنده :
مامانی *نی نی *
16:31